دانلود رمان جدید

اطلاعات تماس و روزمرگی های من

دانلود رمان جدید

اطلاعات تماس و روزمرگی های من

  • ۰
  • ۰

دانلود رمان سرنوشت خورشید برای pdf اندروید و کامپیوتر


خلاصه داستان رمان سرنوشت خورشید :

من خورشیدم دختری که همیشه آرزو داشت بزرگ ترین رویاش به حقیقت تبدیل بشه ولی هیچ وقت فکرش نمی کردم بزرگ ترین رویام بخواد با جونم بازی کنه رویای که چندسال زحمت کشیدم براش رویای که بخاطرش قید خیلی چیزا رو زدم رویای که سرنوشتم عوض کرد رویای که اسمش گذاشتم سرنوشت خورشید….. پایان خوشیکم جا داره از شخصیت خورشید احسان بگم هردوشون یکم مغرورن ولی فلب های مهربونی دارن و بزرگ دست هیچکس رد نمی کنن احسان و خورشید قراره بجز مشکلات خودشون مشکلات دو طایفه بزرگ هم حل کنن کنار مشکلات عشقون هم دارن شخصیت احسان و خورشید مثل من توه ولی با یکم متفاوت هردو لجباز ولی مهربون یکم خودخواه و نترس

  • محسن
  • ۰
  • ۰

دانلود رمان هرگز به احساسم شلیک نکن برای pdf اندروید و کامپیوتر



خلاصه داستان رمان هرگز به احساسم شلیک نکن :

به لبخند گرمش نگاه کردم و منم لبخند زدم. به چهارمین نقاشی از کامیار… از بیکاری انقدر تمرین کرده بودم که در عرض دو ساعت میتونستم هر قیافه ای رو به آسونی بکشم. چشمای کامیار منو زیر نظر داشتن، انقدر طبیعی که نگاهمو دزدیدم. به صندلی تکیه دادم و به حیاط نگاه کردم. هوا بی نظیر بود و آسمون نیمه ابری. وسایل طراحیمو کنار دستم گذاشتم و با پام شروع کردم به تکون تاب. چشامو بستم و نفس عمیقی کشیدم… سکوت اونجا با صدای ماشینایی که بعضی اوقات از مقابل در خونه رد میشدن میشکست. در کل محله ی ساکت و آرومی بود. سلیقه ی کامیارو تحسین میکردم.
 

برای دانلود رمان هرگز به احساسم شلیک نکن برای pdf اندروید و کامپیوتر روی لینک زیرکلیک کنید

  • محسن
  • ۰
  • ۰

دانلود رمان سیـزده،هشتادو نه


خلاصه داستان رمان سیزده،هشتاد و نه :

آیه دختری با سرگذشت و سرنوشتی،جالب!این دختر تو بچگیش مشکلاتی داشته و ترسهایی رو تجربه کرده که بعد ازبیست و یکسال نمیتونه فراموششون کنه.ترسوندن آیه تو بچگیش،سرگرمی نوه های بزرگ فامیل بود و خیلی هاروبه خنده مینداخت!ترس هایی که شاید با روح و روان دختر،بازی کرده.سعی میکنه فراموش کنه اما یکبار دیگه،تو سن بلوغش،کسی دست رونقطه ضعف آیه میذاره و دوباره زندگی اون رو درگیر میکنه…اینبار بدتر ازهمیشه…اینبار احساسات هم درگیره…

  • محسن
  • ۰
  • ۰

خلاصه داستان رمان کتاب شهید همت:

از سری کتاب های قصه فرماندهان :زندگی‏نامه داستانی محمدابراهیم همت، فرمانده لشکر 27محمد رسول الله(ص) سپاه، که پس از 28 سال زندگی الهی، درسال 1362 و در جزیره مجنون از جبهه‏های جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده است. مقدمه کتاب با عنوان «یک جور زندگی» شرحی مختصر از سیر زندگانی شهید است . 9 فصل دیگر کتاب، دربردارنده خاطراتی ازگوشه‏های زندگی این شهید است. عناوین این بخشها عبارت است از: «مورچه‏های زیر ماشین»، «آشی که یک وجب روغن داشت»، «معلم فراری»، «سلاح زیربرف»، «پاهای بزرگ»، «ظرفشویی نیمه‏شب»، «وحشت از شیشه»، «پس گردنی» و «لبخندی که روی سینه ماند».


  • محسن
  • ۰
  • ۰


خلاصه داستان رمان بغض ترانه ام مشو :

این بار از نیمه میرسیم به پایان…نه از ابتدا…ابتدا همیشه شروع نیست…ترانه دختری که بخاطر اشتباهی که دیگران فکر میکنند پشت پا میزنه به ارثی کلان..اما ایا ترانه اشتباه کرده یا این دیگران هستند که واقعیت ها اگاه نیستند…قشنگه توصیه میکنم بخونیدش…پایان خوش

  • محسن
  • ۰
  • ۰


خلاصه داستان رمان منم طهورا : 

منم طهورا دختر اریایی نسلی از کوروش کبیر اماده ام برای………… انتقام
انتقام خون پدر انتقام خون مادر و انتقام خون برادر
چشمامو برای چند ثانیه روی هم می زارم باید تمرکز داشته باشم لنز دوربین قناصه را تنظیم می کنم
حالا مورد تو تیر راس منه یاد حرف پدر م می افتم که می گفت
طهورا ….یه قناصه زن قبل از شلیک یه نفس عمیق بدون بازدم می کشه به هیچ چیز فکر نمی کنه
چون فکرت که درگیر باشه دستات می لرزه
پس نفسمو تو سینه ام حبس می کنم فکرمو ازاد می کنم ازاده …..ازاد دستم رو ماشه است

  • محسن
  • ۰
  • ۰


نویسنده:س.شب
ژانر:اجتماعی..عاشقانه
خلاصه داستان دانلود رمان سنگدل : داستان درباره ی دختری که برای نجات زندگی اعضای خانوادش سختی های زیادی در زندگی تحمل میکنه .که ازش یک دختر با قلب سنگی ساخته دختری که در ظاهر سنگدله ولی باطنی از جنس شیشه داره.وسر نوشت براش بازی رودر نظر میگیره که برای نجات از اون باید سختی های زیادی رو تحمل کنه.امروز خیلی خستم.از صبح که بیدار شدم تا الان که
ساعت۸ شبه اصلا استراحت نکردم.
روزای فرد خیلی خسته کننده است.صبحا از ساعت۷ تا ساعت ۳تو تو لیدی کار میکنم .
از ساعت ۴تا ۸شبم تو باشگاه رزمی کار میکنم.اوایل برای نظافت میرفتم.

ولی بعد از چند وقت خانم وثوق فهمید که استعداد خوبی تو یاد گیری دارم کمکم کرد بهم یاد داد که چکار کنم تمریناتی که خانم وثوق بهم گفتو هر روز انجام دادم الان ۴ساله که تمرین میکنم.
از سه ماه پیش تا الان مربی بچه ها حامله شده خانم وثوقم لطف کرد این کارو تو روزای فرد بهم پیشنهاد داد منم که خیلی احتیاج داشتم قبول کردم. فقط دوری راه از پایین شهر به بالای شهر برام خیلی سخته.
کار تو اون تولیدی تنها نمیتونست خرج خواهرو برادر ومادرمو بده
البته اگه از اون بی مصرفی که تو اون خونتست بگذریم.

  • محسن
  • ۰
  • ۰

دانلود رمان تولد دوباره جدیدترین رمان ها


ژانر: عاشقانه و خانوادگی

خلاصه داستان رمان تولد دوباره :

داستان عشــقی جـاودان … بر پایـه ی هزاران تهـمت
جنـگی نابرابر با عشـقی پـاک و بی ریا
داستان یک زنـدگـی … یک تولــد…
برملا شدن پشـت پرده ای پر رمز و راز
داستان زنـدگی را در لحظـاتی کوتاه نمیـتوان فـاش کرد!!
و داســتان ادامــه دارد…

برای دانلود رمان تولد دوباره بر روی لینک زیر کلیک کنید


  • محسن
  • ۱
  • ۰

خلاصه داستان رمان تن پوشی از اجبار :

تعویض ناخواسته ی زندگی دو زن آنها را مجبور میسازد تا با اجبارهای پیش رو بجنگند اما زمانی که همه چیز به عقب برگردد آیا آنها میتوانند از نو آغاز کنند ؟
مقدمه :
هیچ چیز طبیعی نیست
هیچ چیز روی روال نیست
هیچ کس آشنا نیست
هیچ کس خودش نیست
من نمی خندم ، راه نمیروم ، حرف نمیزنم ..حتی سکوت هم نمیکنم
فقط فریاد میزنم ……..اما نه در بیداری بلکه در خواب
این روزها ناجی کم شده و من هرطرف میروم دستی به سویم دراز میشود
بی آنکه توانی برای گرفتن آنها داشته باشم ……
من اینقدر زیر فشارم که حتی دستان خودم هم نمی توانم بگیرم چه برسد به …..
طبیعی است باید عادت کنیم ……اما قبول ندارم که عادت کردن به این آسانی هاست
وقتی درونت کس دیگریست
وقتی از آن یک خلاصه هستی …خلاصه ای از جنس عشق
آری من اسیرم ….و اسارت از جنس اجبارها را نمیپذیرم
حتی اگر بنا به سرنوشت و تقدیر و لیاقت باشد
من میروم …..حتی اگر کسی همراهی ام نکند چون فقط یکبار به دنیا می آیم
و میخواهم در دنیایم زندگی کنم ……..

  • محسن
  • ۰
  • ۰


خلاصه داستان رمان پاییز آغاز زندگیست : 

قصه ی ما قصه ی دختری است از جنس ناب محبت … محبتی که هرگز
پوششی از منت را بر خود ندیده است … دختری که مادر به دنیا آمده
است و مادرانه می بارد برای تک تک انسان های زندگی اش … دختری که
دل به محبت خداوندش سپرده و دست در دست او با قدرت قدم بر می
دارد و با لبخند پر نورش دنیای تاریک تنهایی اطرافیانش را روشن می کند
… و وجودش همچون سرپناهی برای همه است … اما … همیشه امایی
هست … زندگی همیشه بر یک حال نمی ماند … دست روزگار تیرگی
هایی برای این دختر می آورد … او با این تیرگی ها چه می کند ؟!

  • محسن